سلام !!!نماز روزه هاتون  قبول!!!!

این روزها خیلی نمیشه حرف زد بیشتر باید فکر کرد به اینکه اگه هر کس توی دنیا قرار بود به اندازه علم اش صحبت کنه چه سکوتی دنیا رو فرامیگیره و این بیت شعر واسه این روزاست:

بشر آینه دار بی ثباتی است

وگرنه دانش توحید ذاتی است

یک دعای زیبا

سلام ماه رمضان مبارک!

این نیایش زیبا به مناسبت این ماه مبارک گذاشتم: 

از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد.

خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی.

از او خواستم فرزند معلولم را شفا دهد.

فرمود: لازم نیست ، روحش سالم است ،جسم هم که موقت است .

از او خواستم که لا اقل به من صبر عطا کند.

فرمود: صبر‌ ، حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نیست ، آموختنی است.

گفتم مرا خوشبخت کن.

فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو.

از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.

فرمود: رنج از دلبستگی‌های دنیا جدا و به من نزدیک‌ترت می‌کند.

از او خواستم روحم را رشد دهد.

فرمود : نه تو خودت باید رشد کنی. من فقط شاخ و برگ اضافی‌ات را هرس می‌کنم تا بارور شوی.

از خدا خواستم کاری کند از زندگی لذت کامل ببرم.

فرمود: برای این کار من به تو ، زندگی داده‌ام.

از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد ، من هم دیگران را دوست بدارم.

خدا فرمود: آها ، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد !

زهره زاهدی

وبلاگ سیب های کال

حال من خوب است!!

حال من بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!! خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام عشق اگر اینست مرتد می شوم خوب اگر اینست من بد می شوم بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! دیگر مسلمانی بس است در میان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم بعد ازاین بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم نیستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام؟؟؟ قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوشباورم گولم مزن من نمی گویم که خاموشم مکن من نمی گویم فراموشم مکن من نمی گویم که با من یار باش من نمی گویم مرا غم خوار باش من نمی گویم،دگر گفتن بس است گفتن اما هیچ نشنفتن بس است روزگارت باد شیرین! شاد باش دست کم یک شب تو هم فرهاد باش آه! در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود!!! وای! رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون ما آباد بود از درو دیوارتان خون می چکد خون من،فرهاد،مجنون می چکد خسته ام از قصه های شوم تان خسته از همدردی مسموم تان اینهمه خنجر دل کس خون نشد این همه لیلی،کسی مجنون نشد آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گر نباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام عشق از من دورو پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد دستم بسته بود هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه! هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت:

منبع:ناشناس

به یاد یک اسطوره!

سلام

به یاد یک اسطوره!

استاد ابوالحسن خان صدیقی

توی این پست می خوام چند نکته درباره این اسطوره هنر  بنویسم .

*استاد متولد1273و متوفی در1374هستند .

*از شاگردان کمال الملک بوده اند.

*ابوریحان بیرونی، خواجه نصیر طوسی، حافظ، فردوسی، سعدی اینها کسایی بودند که استاد تصاویرشان را ثبت کردند آنچه امروز ما از آنها در کتب می بینیم.

*. یک تابلو  دارند که از روبنس کپی کرده که متاسفانه بر اثر سهل‌انگاری از بین رفت. هنگام کشیدن این تابلو در موزه لوور بوده و وقتی کارش تمام می‌شود اجازه نمی‌دهند بیرون بیاید می‌گویند شما دارید این تابلو را می‌دزدید! بعدا می‌روند و می‌بینند این تابلو را تازه کشیده و آن یکی خشک شده است. یعنی اینقدر دقیق کار شده بود که قابل تشخیص نبوده است.

*دو مجسمه در میلان(ایتالیا) دارند:فردوسی,امیرکبیر

*و در آخر یک جمله از مصاحبه با پسر ایشون فریدون صدیقی(مجمسه سازو صاحب سبک  در اتریش) ،جمله ایی که واسه ما بچه های هنر خیلی تلخه:

 الان در هنرمندان ما هیچ‌کس نیست. همیشه هم در هر محفلی که باشم می‌گویم هیچ‌کس نیست و این هنرمندان ما فقط ادعا دارند که ما اینیم.از هنر فقط این است که کلاه کج و کوله به سرشان بگذارند و ریش بلند بگذارند و قوز بکنند، یک شالی بندازند روی گردنشان و متاسفانه معتاد هم بشوند. این برایشان یعنی راه و رسم هنرمند شدن!

اگه خواستین کل مصاحبه با پسرشون  رو واستون می زارم.

 

Hachi: A Dog's tale

 

سلام

توجه!!!!!!!!حتما این پست رو بخونید!!!!!

توی این پست میخوام درباره یه داستان فیلم بنویسم که براساس واقعیت هم هست .داستان درباره ی Hachiیک سگ هست که از واگن یه قطار میافته و یک استاد دانشگاه پیداش میکنه اول دنبال صاحبش میگرده و وقتی به نتیجه نمیرسه خودش نگه اش میدارد و این توله سگ مثل یک دوست با این استاد دانشگاه بزرگ میشه .وقتی این استاده از سر کار برمیگشته به Hachi یاد داده بوده که در ایستگاه مترو منتظرش باش و به همین منوال سپری میشه استاده همیشه از کار که بر میگشته میدیده که این سگ منتظرشه ,اما نقطه عطف این داستان وقتی هست که این استاد سر کلاس براساس سکته قلبی می میره!و حالا فکر میکنید چه اتفاقی واسه Hachiمیافته؟

Hachiهر روز دم ایستگاه مترو در ساعت همیشگی حاضر میشده ومنتظره صاحیش می مونه !تا زمانی 

خود Hachiهم می میره!این اتفاق در ژاپن افتاده و مجسمه Hachiدر محلی که همیشه منتظر صاحبش بوده ساخته شده.

واقعا خیلی تاثیر گذاره،با هیچ کلمه ایی نمیتونم احساسم رو بیان کنم فقط به تفاوت این سگ و وفاداریش با بعضی از آدم ها فکر میکنم.

اسم فیلم عنوان مطلبه که آمریکایی ها بازیش کردن و ریچارد گری نقش اصلی رو ایفا میکنه.این داستان روی من خیلی تاثیر گذاشت خیلی ....

 

ای عزیزان پشت کنکوری!

ای عزیزان پشت کنکوری
تا به کی داغ و درد و رنجوری ؟

تا به کی تست چند منظوره ؟
تا به کی التهاب و دلشوره ؟

شوخی و طعن این و آن تا چند ؟
ترس و کابوس امتحان تا چند ؟

غرق بحر تفکرید که چی ؟
بی خودی غصه میخورید که چی ؟

گیرم اصلاً شما به طور مثال
کشکی، از بخت خوش، به فرض محال

 برای دیدن ادامه شعر به ادامه مطلب بروید

منبع:سایت کمیاب

ادامه نوشته